محمد عمادمحمد عماد، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

محمـــــــــــــــــد عماد

صدای پای بهار من ...

سلام دوستان عزیزم الان که دارم براتون می نویسم اولین روز هفته 38 هستم وبه احتمال زیاد تا ده روز دیگه پسرکم رو به دنیا بیارم ازتون میخوام برام دعا کنید ....خیلی حرف دارم برای نوشتن ولی هیچ کدومش به زبونم نمیاد..یه جورایی هنوز تو شوکم .... از فردا شارژ اینترنتم تمام میشه واحتمالا یک ماهی شارژ نکنم چون مهمون میاد وبعدش هم دیگه نی نی ایشالله ..یه کم اوضاع رو به راه بشه حتما میام دوستان عزیزم حلالم کنید ودعا کنید پسرکم سالم بیاد بغلم منم قول میدم برای همه تون دعا کنم و اولین نگاهی که به صورت پسرکم انداختم خدا رو قسم بدم که دوستان گلم رو هم به آرزوشون برسونه خیلی استرس دارم خیلیییییییییی ... دوستتون دارم دوستان عزیزم فع...
30 دی 1391

ورود به ماه هفتم ...ماه اعصاب

سلام ماه کوچولوی من ...با تاخیر عیدت مبارک پسر گلم عید غدیر بر همه تون مبارک .... روزهای انتظار منو پسرکم دو رقمی شده خدا رو شکرررر ...الان دارم ثانیه ها رو میشمرم ..از طرفی هم نگرانم ...ناراحتم که این روزا داره مثل برق وباد می گذره وتجربه شیرین من به پایان میرسه نمیدونم یه بار دیگه این روزای قشنگ رو تجربه خواهم کرد یا نه ؟در هر حال راضیم به رضایش ...این روزا ورد زبونم دعا برای مادرای منتظره ...اونایی که میدونم چی میکشن ...خدا یا خودت کمکشون کن . گاهی اوقات نگرانی بهم اجازه نمیده که از این روزها لذت ببرم ...توی اون لحظه فقط وقتی ارووم میشم که همه چی رو به خدا می سپرم .. قلبم آرروم می گیره ...گاهی این نگرانی تا ساعتها منو مشغول خودش ...
23 دی 1391

14 نبض زندگی ما

سلام ماه کوچولوی دوست داشتنی من! تقدیم یه تو که حالا ضربان قلبت نبض زندگی ما رو تو دست خودش گرفته ... تو بخواب من تمام شب های با تو بودن راباید بیدار باشم ...هر شب هزاران بوشه نذرت کرده ام ....من میبوسمت خدا می شمارد ...یک ؛دو ؛سه .... همه زندگی من! بالاخره دیروز همزمان با سوم شعبان ومیلاد با سعادت امام حسین (ع)ضربان قلبت رو دیدم وخدارو هزار بار شکر کردم بابت این نعمتش وقتی روی تخت سونو گرافی دراز کشیدم تموم تنم از شدت استرس می لرزید ....هم خوشحال بودم وهم نگران ....دکترم در کمال آرامش سونو رو انجام داد وقتی گفت تصویر یک جنین با ضربان منظم انگار تموم خستگی های این مدت با هم از تنم بیرون رفت ...در اون لحظه برای همه دوستان منتظرم د...
22 دی 1391

27...نهمین ماه انتظار

صدای پاش داره میاد ..... وارد نهمین ماه انتظار شدیم ..دیگه داره روزهای یکی بودنمون تموم میشه وماه من میاد تو بغلم ..خوشحالم که کمتر از یک ماه دیگه بغلت میکنم وناراحتم که این روزها داره به سرعت میگذره ... پسرکم با تموم مجود عاشقتم ومنتظر لمس بدن نازت ... تکونات خیلی واقعی شدن ..الان حس میکنم این ضربه ای که بهم زده میشه از طرف یه پسر دوست داشتنیه که داره کم کم قدرتشو به رخم میکشه ....قربون حرکاتت ... خیلی حرف داشتم برات ...فقط یه جمله ش یادم میاد ... سخت مشتاق دیدن روی ماهت هستم عزیز دلمم
16 دی 1391
1